به گفتهی محققين، زمانی که موسیقی شما را تحت تاثیر قرار میدهد دیگر دردی احساس نخواهید کرد. در گذشته نظریهی موسیقی درمانی با روشهای مختلف توسط دانشمندان بررسی شده است. به طور مثال مطالعهای نشان داده است که شرکت در گروه موسیقی کُر، بر کیفیت زندگی مبتلایان به پارکینسون تأثیرگذار بوده است. پژوهشهای دیگری از تأثیر بالقوهی موسیقی بر درمان صرع سخن گفتهاند. بررسیهای دیگری هم نتیجه گرفتهاند که موسیقی در صورت استفادهی درست، اثر تسکینی بر درد خواهد داشت.
مطالعات مختلف نشان میدهد موسیقی میتواند به عنوان درمان کمکی در بیماران با دردهای مزمن به کار رود، زیرا منجر به کاهش شکایت از درد و بیماریهای همراه با آن شده است. با توجه به بحران افزایش مصرف مخدرها، یافتن راهی برای افزایش تأثیر مسکنهای با عوارض جانبی و اثر مخدری کمتر، نقش تعیین کنندهای خواهد داشت.
يک مطالعهي جدید، قدرت موسیقی را در ترکیب با چهار داروی مختلف در دو مدل درد در موشهاي آزمايشگاهي بررسی کرده است. پژوهشگران دانشگاه اوتا یافتههای خود را در مجله مغز و اعصاب فرانتیر به چاپ رساندند.
پژوهشگران از دو مدل درد استفاده کردهاند: 1) مدل کاراگینان (صمغی است که از جلبک دریایی قرمز استخراج میشود و در پخت و پز مورد استفاده قرار میگیرد)، که مصرف آن دردي مشابه دردهای التهابی ايجاد ميکند و 2) مدل برش کف پا که مشابه دردهای جراحی است. موشها به دو گروه 5 تا 8 عددی تقسیم شدند. آنها گروه کنترل را تنها در معرض سر و صدای محیطی قرار دادند و برای گروه دیگر مورد آزمایش، سه نوبت سه ساعته از قطعات موزارت را روزانه به مدت سه هفته پخش کردند. جالب است که، محققان قطعات موسیقی را به طور اتفاقی انتخاب نکردند.
گرگور بولاژ، استادیار دانشکده داروسازی، توضیح میدهد که: موسیقی مانند دیانای (DNA) انسانی است. ما از موسیقیدانان خواستیم به منظور بهینه سازی لیست آهنگها، قطعات موزارت را تجزیه و تحلیل کنند. ترکیب نتیجه آن با داروهای مغز و اعصاب چالش برانگیز و جالب خواهد بود. این مطالعه با استفاده از چهار داروی مسکن مختلف انجام شد. این داروها شامل: ایبوپروفن، کانابیدیول، لوتیراستام و دارويي به نام (NAX 5055) بوده است.
هر دو گروه مقادیری کمتر از مناسبترین دوز داروها را دریافت کردند. آزمایشات انجام شده با ایبوپروفن نتایج قابل توجهی بدست آورد. در گروهی که به موسیقی گوش می دادند، درد در مدلِ کاراگینان (درد التهابي) در مقایسه با موشهایی که ایبوپروفن بدون موسیقی دریافت میکردند، 93 درصد کاهش پیدا کرد.
همچنین در مدل کاراگینان، موسیقی به همراه کانابیدیول، التهاب را 21 درصد کاهش داد و موسیقی به همراه NAX 5055، التهاب را 9 درصد کاهش داد. همچنین در مدل درد جراحی، موسیقی به طور قابل توجهی برخی از دردها را کاهش داد اما نه در همه موارد.
کامرون متکاف، اولین نویسنده مطالعه گفت: شواهد روزافزون نشان میدهد که مداخله با موسیقی به تنهایی یا در ترکیب با سایر درمانها باعث کاهش درد میشود و من از اینکه میزان تورم و التهاب در مدل دردهای التهابی کاهش یافت به وجد آمدم. متکاف در ادامه توضیح میدهد که داروهای استاندارد التهاب، چنین بهبود سریعی ایجاد نمیکنند.
استفاده از مدلهای حیوانی مشکلات خاصی به همراه دارد، اما در این مورد، استفاده دانشمندان از مدل موشی این مطالعه را جالبتر می کند چرا که واکنش روانشناختی پیچیده انسانی را به موسیقی حذف میکند. و این اعتقاد وسوسهانگیز وجود دارد که این هماهنگی اجزاء موسیقی، قابلیت بهبودی ذاتی دارد.
اگر چه ممکن است شگفت آور باشد که یک جونده میتواند از نظر فیزیولوژیکی به موسیقی پاسخ دهد، اما این اولین بار نیست که دانشمندان این موضوع را نشان دادهاند. تحقیق روی موشها و موسیقی قدمتی طولانی دارد. برای مثال، بررسی 42 مطالعه مرتبط که در دسامبر 2018 منتشر شد نشان داد که، ”مداخلات موسیقیایی باعث بهبود ساختار مغز و اعصاب، رفتار، ایمنولوژی و فیزیولوژی در جوندگان میشود.“
در این میان بعضی نویسندگان معتقدند که ”مواجهه با موسیقی از لحاظ آماری به طور معناداری با بهبود یادگیری فضایی و شنیداری، کاهش رفتارهای مرتبط با اضطراب و افزایش پاسخهای ایمنی، در ارتباط است.“
گریگور میگوید: جام مقدس و يا داروي حياتبخش، ترکیب داروی مناسب با این الگوی جدید مواجهه با موسیقی است، تا برای مقابله با درد نیاز به داروهای زیادی نداشته باشیم.
دانشمندان این مطالعه را برای شناسایی نحوه کاهش درد توسط موسیقی طراحی نکردند، اما نظریههایی پیرامون این موضوع وجود دارد. برای مثال، تحقیقات پیشین نشان داد که موسیقی تولید فاکتور نوروتروفیک حاصل از مغز (BDNF) را بالا میبرد. این پروتئین از نورونهاي عصبي حمایت میکند و باعث رشد نورونها و سیناپسها میشود. در طولانی مدت، BDNF حساسیت به درد را مهار میکند.
تئوری دیگری که پژوهشگران این مطالعه مطرح میکنند توانایی موسیقی در تحت تأثیر قرار دادن اعصاب پاراسمپاتیک، سطح هورمون کورتیزول، سیتوکینهای پیش التهابی، سیستم تحریک کنندهی دوپامین و گیرندههای مخدر در بدن است. برای تشخیص مکانیسمهای احتمالی این نظریه که شاید بیشتر از موارد بالا را در بر گیرد، تلاش و زمان بیشتری لازم است.
لازم است برخی از محدودیتهای مطالعه را در نظر بگیریم. اول از همه، تنها تعداد کمی از حیوانات توسط دانشمندان بررسی شدند، پس در این مرحله نمیتوانیم به نتایج قطعی برسیم. همچنین در این مطالعه، سایر انواع درد شامل درد نوروپاتیک که به علت آسیب عصب اتفاق میافتد در نظر گرفته نشده است. موضوع بعدی این است که دانشمندان تنها از قطعات خاصی از موسیقی موزارت استفاده کردند، در حالی که دامنه گستردهای از انواع موسیقی وجود دارد. در واقع اکثر بررسیها بر روی اثر فیزیولوژیک موسیقی کلاسیک بوده است. به علاوه فرکانسهای صوتي قابل درک توسط موشها متفاوت است و اثر این موضوع بر نتایج در مقایسه با انسان مشخص نمیباشد.
همچنین در انتخاب گروه کنترل و مواجهه موشها با سر و صدای محیطی نیز محدودیت وجود داشته است. به نظر میرسد در مطالعات بعدی جایگزینی آن با سکوت مطلق، صدای سفید (ترکیبی از چندین فرکانس قابل شنود توسط انسان) و یا نوع دیگری از موسیقی، نتایج جالبی به دست دهد. به طور کلی این تحقیق، سوالات بیشتری را ایجاد کرده است. به طور مثال، چه اتفاقی میافتد اگر به نوع دیگری از موسیقی گوش دهند؟ یا اگر مدت زمان روزانه شنیدن موسیقی بیشتر باشد و یا برای 6 هفته یا 6 ماه به طول بیانجامد؟
اما همچنان نتایج به دست آمده برای ما شگفتانگیز است.به گفته بولاژ، اگر میتوانستیم موسیقی و سایر درمانهای غیر دارویی را در قالب نرم افزارهای موبایل تهیه کرده، جایگزین دارو نماییم و نتایج مناسبی به دست آوریم مفیدتر از دارو درمانی به تنهایی خواهد بود. یافتن درمانهای جدید برای تسکین درد هیجانانگیز است و شکی نیست که این شاخه از تحقیقات توسط محققان ادامه خواهد یافت. هر عاملی که بدون ایجاد عوارض جانبی باعث تسکین درد شود مورد استقبال واقع خواهد شد. شاید روزی پزشکان بتوانند قطعات موسیقی را به همراه داروها تجویز نمایند.
هميشه شاد و تندرست باشيد. پونهسا
آخرین بروزرسانی در 1398/02/05-11:54